هرچند حجاب در ابتدا یک دستور ساده دینی جلوه میکند، اما نحوه مواجه و اجرای آن از سوی کنشگران اجتماعی در محیطهای مختلف جامعه ایران به آن ویژگی خاص و پیچیدهای بخشیده است. در این پژوهش تلاش شده است پدیده هنجارگزینی و انتخاب نوع حجاب در میان دخترانی که دارای مادرانی با رعایت کامل حجاب بودهاند، از منظر فرایند اجتماعیشدن آنها، مورد بررسی و فهم قرار گیرد. دلیل انتخاب این محدوده برای تحقیق، انتظاری است که به طور طبیعی برای بازتولید این هنجار و الگوی رفتار دینی در محیط تربیتی خانواده برای آن وجود دارد. روش انجام پژوهش کیفی و از نوع دادهبنیاد(Grounded Theory) بوده است. مقوله هستهای بهدستآمده مفهوم «الگوپذیری اقناعی» بوده که توسط مدل تبیینی مورد تحلیل قرار گرفته است. مقولات انجام وظایف دینی، فضای غالبی خانواده، نوع رابطه با جنس مخالف و بخصوص مقوله «تأثیر مادر» به عنوان اصلیترین عوامل در میان موجبات علّی برای نوع انتخاب پوشش دختران شناخته شد. تضعیف ساختاری نهاد خانواده در چند دهه اخیر به عنوان یکی از زمینههای کاهش تأثیرگذاری آن بر فرزندان قلمداد شده است که متناسب با رویکرد این پژوهش برای آن راهکارهایی پیشنهاد شده است.