از دیدگاه جامعهشناختی، چه عواملی در نیمه اول سدۀ بیستم میلادی، باعث گذارـ هرچند ناتمام ـ به مردمسالاری در ایران شد؟ نخبگان دینی در تحولات دنیای مدرن، چه تأثیری از شرایط اجتماعی آن دوران پذیرفتند و چه بازنگریهای نظری و عملی در برداشت دینی خود داشتند؟ موضعگیریهای مناسب و نامناسب روحانیت در قبال فرایند گذار و عملکردهای مؤثرِ مثبت و منفی ایشان در این فرایند کداماند؟
در این کتاب، برای یافتن پاسخهای جامعهشناختی به پرسشهای بالا، سه جنبش گذار در سه مقطع تاريخي، با روشهای موجود در جامعهشناسی تاریخی مقایسه شدهاند. به کمک بررسيِ نظري در حوزههاي تحول فرهنگي، تحول اجتماعي و تحول سياسي، چارچوب تئوريك مناسبي فراهم شده و با توجه به شرايط كلي تاريخ ايران و جهان در دورۀ موردِ نظر، مدلي براي تبيين گذار در ايران از آن چارچوب استخراج شده و مبنای مقایسۀ جامعهشناختی قرار گرفته است.