مکاتب سیاسی اسلامی و فلاسفۀ آن به نحو سلبی و ایجابی با محیط فکری-فرهنگی و سیاسی-اجتماعی خود ارتباط برقرار نموده و در مسئله ذهنی خود از آنها متأثر بودهاند و متناسب با نوع مسائل زمانۀ خود با محیط بیرون تعاملات مستقیم و غیر مستقیم داشته و به ازای نوع اقتضائات محیط بیرونی و به میزان تأثیرپذیری از مبانی دینی و از مکاتب فلسفی پیشین (فلسفه یونانی و نوافلاطونی و ایران قدیم و مشرق زمین و ...) ماهیت متفاوت یافته و از یکدیگر متمایز شدهاند. در این اثر نشان داده شده است که در حوزۀ عمل و زندگی سیاسی می¬توان از مکاتب چهارگانه فلسفه سیاسی اسلامی سخن گفت: فلسفه سیاسی مشاء؛ فلسفه سیاسی اشراق؛ فلسفه سیاسی تقریبی؛ فلسفه سیاسی متعالیه. البته در حوزۀ نظر مکاتب شکلگرفته شامل مکاتب سهگانۀ فلسفه مشاء، فلسفه اشراق و فلسفه متعالیه میباشند.