از بزرگترين پرسشهای بشر، پرسش از معنای زندگی است و این پرسش در محل تقاطع مابعدالطبيعه، دين، فلسفه اخلاق، روانشناسی، معرفتشناسی و فلسفه دين قرار دارد. از مهمترين بحثهای مرتبط با این مسئله بهویژه در غرب، وجود يا عدم خداوند و نقش او در معنابخشيدن به زندگی است. كنارنهادن خدا و دين از معنابخشيدن به زندگی بشر غربی و پيامدهای آن (دلهره و اضطراب و پوچی) برخی از انديشمندان مكتب اگزيستانسياليسم را به اين انديشه رهنمون شد كه برای زندگی بیمعنای بشر غربی، معنايی اينجهانی در نظر گیرند. آنان اين معنايابی را به عهدۀ افراد انسانی نهادند. اساس رويكرد آنان، انسانگرايی يعنی آزادی مطلق انسان و منزلت مطلق او در هويتبخشی به خود و آفريدن ارزشها توسط خود او بود.