در زمانی که حرکتهای خشونتباری به دست گروههایی مانند القاعده و داعش با نام اسلام در جهان روی میدهد، این نوشتار با شواهد بسیار بنا دارد از این واقع سخن گوید که مسلمانان پیشاتجدد، طی قرنهای متمادی، فرهنگی به وجود آورده بودند که خصیصۀ بارز آن «پذیرش چندمعنایی» بوده است؛ رویکرد فرهنگی ویژهای که میتوانست ادعاهای متفاوت رقیب را بهراحتی بپذیرد و به جستجوی احتمالات بسنده کند و همین امر بنیاد تساهل و مدارا در آن بوده است؛ برخلاف ادعای اصلی تجدد که بر مبنای اصل «تکمعنایی» به دنبال حقیقت نهایی بود و هیچ ادعایی را در کنار آنچه که حقیقت میپنداشت نمیپذیرفت.
مسلمانان به ادعای توماس باوِر پس از دورۀ استعمار تحت فشار تجدد غربی (با خصیصۀ سلطهگستری جهانی) فرهنگ چندمعنایی و مدارا را رها کردند و به سوی تکمعنایی رفتند و در پی این تأثیرپذیری، روایتی متجدد از اسلام طرح شد که کمتر شباهتی به اسلام فرهنگی ـ تمدنی سدههای چهارم تا یازدهم هجری قمری داشت و اندیشههای افراطیِ بهاصطلاح «اسلامی» بیشتر ریشه در این تأثیرپذیری دارند